شماره ٢٦٢: مهرى که بود با منت، آن گوييا نبود

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
مهرى که بود با منت، آن گوييا نبود
آن پرسش زمان به زمان گوييا نبود
نامم که برده اى و نشانم که داده اى
زان روزگار نام و نشان گوييا نبود
در گلشنى که با گل و مل بوده ايم خوش
آمد خزان و بويى ازان گوييا نبود
اول که ديدمت ز سيه رويى آن نفس
گوييا نشستم دل و جان گوييا نبود
يادى مکن به مردمى از بنده، پيش ازان
گويند مردمان که فلان گوييا نبود
دى ناگهانش ديدم و رفتم که بنگرم
در پيش ديده نگران گوييا نبود
صد قصه داشت خسرو مسکين ز درد خويش
چون پيش او رسيد زبان گوييا نبود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید