شماره ٢١٧: دل از رخ تو به گل هاى تازه رو نرود

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
دل از رخ تو به گل هاى تازه رو نرود
که آرزوى عزيزان به رنگ و بو نرود
کسى که ياد لبت هر دمش گلوگير است
نه مى که چشمه حيوانش در گلو نرود
خطى کشيده به افسون به گرد روى تو حسن
که هر دلى که درو شد به هيچ سو نرود
به زير پاى توام آرزوست خاک شدن
اگر چه خاک شوم، نيزم آرزو نرود
لطافتى نه چنين دارد آب ديده من
وگرنه سرو من اندر کنار جو نرود
ز سينه جان به همه حال چون بخواهد رفت
دريغ باشد، اگر زير پاى او نرود
ازان پرى نبرم جان خسروا، ز لبم
دعاى دولت شاه فرشته خو نرود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید