اگر دلبرى چون تو جايى برآيد
به هر جا که شنيد بلايى برآيد
قد تست چون در گلستان در آيى
اگر سروى اندر قبايى برآيد
برآيد به هر جا گل، اما چو رويت
به نزديک ما دور جايى برآيد
به کوى تو هر سال از خون خلقى
زهر سبزه مردم گيايى بر آيد
رسد ناله من ز پيشت به جايى
که از هفت گنبد صدايى برآيد
عنايت کن اندر حق بنده خسرو
مگر از تو کار گدايى برآيد