شماره ١٨٧: دل ز روى تو دور نتوان کرد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
دل ز روى تو دور نتوان کرد
با رخت ياد حور نتوان کرد
جور تو در رخ تو نتوان گفت
گله اندر حضور نتوان کرد
چشم بد دور از چنان رويى
که از او چشم دور نتوان کرد
همچنان ساده خوشتر است لبت
کان شکر را به زور نتوان کرد
به زبانى که يابم از چو تويى
خويش را در غرور نتوان کرد
گه بگريم، گهى غزل خوانم
دل بدين ها صبور نتوان کرد
بخت بايد نه زيرکى که به جهد
ماتم خويش سور نتوان کرد
سوخت چون شمع جانم وزين شمع
کار خسرو به نور نتوان کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید