شماره ٨٣: آن خون که گاه مستى از آن مست ما چکد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
آن خون که گاه مستى از آن مست ما چکد
از زلف فتنه بارد و از جان بلا چکد
شويد چو رخ به صبح، کند غرقه خلق را
هر قطره اى که از رخ آن آشنا چکد
اى زاهد، از دعاى بد ايمن مشو که شب
مستان دعا کنند، که خون از دعا چکد
جام لبت که محتشمان را حلال باد
زو جرعه اى چه باشد، اگر بر گدا چکد
مردم در اين هوس که شبى سر نهم به پاش
زانگونه کاب چشم منش زير پا چکد
خاک درت به چشم من، از گريه خون خورم
تا خود جزاى چشم من آن توتيا چکد
محکم قبا مبند که دامن بگيردت
خون هزار دل که ز بند قبا چکد
شمشير آبدار کشيدى بر اهل عشق
دولت بود که ضربى از آن سوى ما چکد
تو مى روى و از پى خونريز خويشتن
خسرو دوان که تا خوى اسپت کجا چکد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید