شماره ٧١: از حال مات هيچ حکايت نمى رسد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
از حال مات هيچ حکايت نمى رسد
در کار مات بيش عنايت نمى رسد
گويند بگسلد چو بغايت رسيد عشق
جانم گسست و عشق بغايت نمى رسد
گمره چنان شده ست دلم با دهان تو
کش از کتاب صبر هدايت نمى رسيد
بگذشت دوش زلف و رخت پيش چشم من
ماهى گذشت و شب به نهايت نمى رسد
از خون نوشته قصه دردت رسول اشک
هر روز در کدام ولايت نمى رسد
اى عقل، بگذر از سر خسرو که مر ترا
در کار اهل عشق کفايت نمى رسد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید