شماره ٤٦: ما را شکنج زلف تو در پيچ و تاب برد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ما را شکنج زلف تو در پيچ و تاب برد
آرام و صبر از دل و از ديده خواب برد
از راه دل در آمد و از روزن دماغ
رختى که ديده بسته به مشکين طناب برد
روزى عجب مدار که طوفان برآورد
باران اشک ديده که دست از سحاب برد
چشمم که بود خانه خيل خيال تو
عمرت دراز باد که آن خانه آب برد
زاهد براى مجلس رندان باده نوش
دوش آمد و به دوش سبوى شراب برد
دوران پيريم به سر آورد روز شيب
هجران يار رونق عهد شباب برد
خسرو بسى خطا که به طغراى دلبران
خواهد برات نامه به روز حساب برد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید