شماره ٣٥: ياران که زخم تير بلايت چشيده اند

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ياران که زخم تير بلايت چشيده اند
با جان پاره از همه عالم رميده اند
بس زاهدان شهر کز آن چشم پر خمار
سبحه گسسته اند و مصلا دريده اند
ترسندگان به جور دلت يار نيستند
مرغان دشت دان که به سنگى خميده اند
بنماى شکل خود که بسى خون گرفتگان
جانها به کف نهاده به ديدن رسيده اند
تر دامنان کسان شده اند از تو کز صفا
دامن ز سلسبيل و ز کوثر کشيده اند
جاروب آستان تو معزول شد زکار
زان جعدها که بر سر کويت بريده اند
آنان که عاشقان ترا طعنه مى زنند
معذور دارشان که رخت را نديده اند
يابند زين پس از غزل خسرو اهل دل
سوزى که در فسانه مجنون شنيده اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید