شماره ٢٧: عهدى که بود با منت، آن گوييا نبود

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
عهدى که بود با منت، آن گوييا نبود
وان پرسش زمان به زمان گوييا نبود
نامم که گفته اى و نشانم که داده اى
زان روزگار نام و نشان گوييا نبود
در گلشنى که با گل و مل بوده ايم خوش
آمد خزان و بويى ازان گوييا نبود
يارى بکن ز مردى با بنده پيش ازآنک
گويند مردمان که فلان گوييا نبود
اول که ديدمت ز سيه روي، آن نفس
گويى نداشتم، دل و جان گوييا نبود
دى ناگهانش ديده و تا نيک بنگرم
در پيش ديده ام نگران گوييا نبود
صد ناله داشت خسرو مسکين ز درد خويش
چون پيش او رسيد، زبان گوييا نبود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید