شماره ٦٩١: کوثر زنده دلى چشم تر مردان است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
کوثر زنده دلى چشم تر مردان است
دل پر آبله درج گهر مردان است
صبح اقبالى اگر در افق امکان هست
رخنه سينه و چاک جگر مردان است
در مصافى که زند موج بلا جوهر تيغ
تيغ از دست فکندن سپر مردان است
هر سرى در خور اقبال، کلاهى دارد
سايه دار فنا تاج سر مردان است
سفر اهل جهان در طلب کام بود
از سر کام گذشتن سفر مردان است
هر پريشان سفرى راهنمايى دارد
ذوق بى پا و سرى راهبر مردان است
کيست خورشيد که از فيض نظر لاف زند؟
چرخ او حلقه به گوش نظر مردان است
لعل و ياقوت به ناقص گهران ارزانى
پاکى ظاهر و باطن گهر مردان است
نقد هر طايفه اى در خور همت باشد
آسمان دامن پر سيم و زر مردان است
چون سر دار ز دستار گذشتن سهل است
هر که سر داد درين راه، سر مردان است
سرمه را چون به شبستان نظر بار دهند؟
گرد غم چشم به راه نظر مردان است
آسياى فلک و گرد حوادث در وى
نسخه اى از سر پر شور و شر مردان است
چرخ، سيبى است که طفلى به هوا افکنده است
در مقامى که عروج نظر مردان است
داغى از سينه عشاق گدايى داريم
چون نخواهيم چراغي، گذر مردان است
در مقامى که سخن از هنر و عيب کنند
عيب خود فاش نمودن هنر مردان است
مرده رفتم به خرابات، مسيحا گشتم
اين چه فيض است که با بوم و بر مردان است
به ته بار گرانسنگ امانت رفتند
کوه در تاب ز تاب کمر مردان است
آب در ديده خورشيد فلک گرداندن
چشمه کارى ز فروغ گهر مردان است
قسمت مردم بيدرد نگردد يارب!
داغ ناسور که رزق جگر مردان است
کف خاکستر صائب نشود چون اکسير؟
روزگارى است که خاک گذر مردان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید