شماره ٦٨٧: گرد مشکل ما خونى صد دندان است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
گرد مشکل ما خونى صد دندان است
مهره عقل درين دايره سرگردان است
سر بى داغ، نگين خانه بى ياقوت است
دل بى آه، سفالى است که بى ريحان است
بيد را بى ثمرى پاس شکستن دارد
زان سر دار بلندست که بى سامان است
هر کسى دست ارادت به رکابى زده است
سر سودازدگان در قدم چوگان است
چون نخندد سر منصور چو گل بر سر دار؟
عيش فرش است در آن خانه که بى دربان است
گرد کلفت نفشاند از دل مورى يک بار
زين چه حاصل که سراپاى فلک دامان است؟
حلقه شد قامت مجنون ز گرانبارى فکر
خط ديوانى زنجير چه مشکل خوان است!
سبز از آبله دست شود تخم اميد
مايه ابر بهاران ز کف دهقان است
ديده حرص ترا بال پريده نشکست
اين همه نعمت الوان که بر اين نه خوان است
بيخودى برد به جولانگه مقصود مرا
اى خوش آن خواب که مفتاح در زندان است
(جسم زارى است که با آه به هم پيچيده است
گردبادى که درين باديه سرگردان است)
(دل رم کرده ما را به تغافل مسپار
که سبکسيرتر از سنگ کف طفلان است)
هر که بر عيب کسان پرده نپوشد صائب
هست صد جامه اگر بر بدنش، عريان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید