شماره ٦٤٥: هر که از درد طلب شکوه کند نامردست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر که از درد طلب شکوه کند نامردست
عشق دردى است که درمان هزاران دردست
کثرت خلق به وحدت نرساند نقصان
که علم غوطه به لشکر زده است و فردست
مهر و مه نور دهد تا نظر ما بيناست
چرخ در گرد بود تا سر ما در گردست
کوچه گردان جنون موج سرايى دارند
عشرت روى زمين رزق بيابانگردست
جرم ابناى زمان را ز فلک مى دانيم
هر چه شب دزد نمايد گنه شبگردست
مس طلا مى شود از نور عبادت صائب
روى شبخيز چو خورشيد ازان رو زردست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید