شماره ٤٩٣: پاکدامان را غمى از تهمت ناپاک نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
پاکدامان را غمى از تهمت ناپاک نيست
بحر را از پنجه خونين مرجان باک نيست
نيست اگر آب حيا در چشم گردون گو مباش
شکرلله تخم اميدى مرا در خاک نيست
گل به گلچين دست داد و بلبل از غيرت نسوخت
عشق بى غيرت برآيد، حسن چون بيباک نيست
مى شوند از گردش چشم بتان زير و زبر
عشقبازان را غمى از گردش افلاک نيست
گر کمند وحتى در عالم ايجاد هست
پيش سربازان به غير از حلقه فتراک نيست
مى شود از خاک افزون دام را حرص شکار
چشم نرم حرص را انديشه اى از خاک نيست
مصرع برجسته مستغنى است از تحسين خلق
از خس و خاشاک بال شعله ادراک نيست
پاس اوقات شريف از در گشودن مانع است
کعبه حاجت روا در بسته از امساک نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید