شماره ٤٦٦: کوچه گرد بيخودى را خانمان در کار نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
کوچه گرد بيخودى را خانمان در کار نيست
شاهباز لامکان را آشيان در کار نيست
بست بر من ريزش پير مغان راه سئوال
در ميان بحر ماهى را زبان در کار نيست
بى دليل و رهنما سيلاب واصل شد به بحر
جذبه اى گر هست ازان سو، کاروان در کار نيست
عندليب از بوى گل در بيضه مستى مى کند
چون غذا افتاد روحاني، دهان در کار نيست
دور باشى نيست حاجت روى شرم آلود را
باغ چون دربسته باشد باغبان در کار نيست
عارفان پيش از اجل ترک علايق کرده اند
دل چو شد سرد از جهان باد خزان در کار نيست
از هوسناکان سراغ کوى جانان را مپرس
جنبش تير هوايى را نشان در کار نيست
جوش گل باشد سبک جولانتر از سيل بهار
مرغ زيرک را درين باغ آشيان در کار نيست
مى برد کف را سبکبارى ز دريا بر کنار
کشتى بى لنگران را بادبان در کار نيست
سنگ را پاسنگ حاجت نيست چون باشد تمام
چشم ما را پرده خواب گران در کار نيست
تا نمى گردد صفير خامه صائب بلند
هايهويى در ميان بلبلان در کار نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید