شماره ٤٤٢: حسن قدر ديده تر را چه مى داند که چيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
حسن قدر ديده تر را چه مى داند که چيست
طفل آب و رنگ گوهر را چه مى داند که چيست
نيست دست خشک را از نبض جانها آگهى
شانه آن زلف معنبر را چه مى داند که چيست
غنچه هرگز عندليبى را دهن پر زر نکرد
بى بصيرت مصرف زر را چه مى داند که چيست
هر که را بر سينه عاشق نيفتاده است راه
گرمى صحراى محشر را چه مى داند که چيست
هر که زير زلف آن رخسار انور را نديد
آفتاب سايه پرور را چه مى داند که چيست
پيش بلبل جاى گل هرگز نمى گيرد گلاب
تشنه ديدار، کوثر را چه مى داند که چيست
سطحيان را نيست از مغز حقيقت اطلاع
کف ضمير بحر اخضر را چه مى داند که چيست
طشت آتش هر که را نگذاشت بر سر آفتاب
قدر نخل سايه گستر را چه مى داند که چيست
نيست آگاهى ز حال تشنگان سيراب را
خضر احوال سکندر را چه مى داند که چيست
تلخرويان را نمى باشد ز خلق خوش نصيب
بحر عمان قدر عنبر را چه مى داند که چيست
هر که صائب مصرعى در عمر خود موزون نکرد
درد جانکاه سخنور را چه مى داند که چيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید