شماره ٤٠٩: دل ز وصل دوست طرف آن چشم خون آلود بست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
دل ز وصل دوست طرف آن چشم خون آلود بست
در صدف از اشک نيسان گوهر مقصود بست
از نگاه خيره چشمان گشت نوخط عارضش
از هجوم مشترى يوسف دکان را زود بست
از بصيرت نيست مرهم کارى داغ جنون
کوردل آن کس که چشم اختر مسعود بست
گر توانى آب زد بر آتش خشم و غضب
مى توان گلدسته ها زين آتش نمرود بست
پختگان از خود برون آرند آتش چون چنار
از رگ خامى به آتش خويشتن را عود بست
خواب غفلت کرد عالم را به چشم ما سياه
در به روى آفتاب اين روزن مسدود بست
مستى غفلت نمى خواهد شراب لاله رنگ
تا به کى خواهى حنا بر پاى خواب آلود بست؟
تر نخواهد گشت از اشک ندامت چهره اش
هر که صائب چشم خود زين خانه پر دود بست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید