شماره ٣١١: سينه تنگى دو عالم درد و غم مى داشته است؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
سينه تنگى دو عالم درد و غم مى داشته است؟
نيم جانى اين قدر ظرف ستم مى داشته است؟
عالمى را کرد بيخود آن دو لعل آبدار
باده ممزوج، چندين نشأه هم مى داشته است؟
دل به هر عضوى ز جانان نسبتى دارد جدا
يک برهمن در نظر چندين صنم مى داشته است؟
از تغافل کشت مژگان گرانخوابش مرا
تيغ لنگردار، چندين پاس دم مى داشته است؟
نيست ممکن چشم ازان کنج دهن برداشتن
گوشه هاى دلنشين ملک عدم مى داشته است؟
خال رخسارش به هيچ و پوچ از من دل گرفت
در ترازو هم قيامت سنگ کم مى داشته است؟
تلخ شد بر من جهان از فکر آن شيرين دهان
شادى ناديده در پى نيز غم مى داشته است؟
حيرت نظاره اش در هيچ دل نگذاشت تاب
اين قدر موى ميان هم پيچ و خم مى داشته است؟
گر چه با انگشت پا نتوان گره را باز کرد
عقده روزى گشايش در قدم مى داشته است؟
برنمى دارد سر از دنبال چشم يار، دل
در کمين صياد هم صيد حرم مى داشته است؟
صائب از زخم زبان بر روى من گلها شکفت
مشت خارى در بغل باغ ارم مى داشته است؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید