شماره ٢٩٢: افسر سر گرمى مهر از فروغ جام اوست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
افسر سر گرمى مهر از فروغ جام اوست
خرده انجم سپند روى آتش فام اوست
ذکر او دل زنده دارد چرخ مينا رنگ را
جان اين فيروزه در دست خواص نام اوست
صبح محشر انتظار جلوه او مى کشد
چشم خورشيد قيامت بر کنار بام اوست
گل عبث در دامن باد صبا آويخته است
گوش هر بى درد، کى شايسته پيغام اوست؟
روى در بيت الحرام عشق دارد آفتاب
پرنيان صبح صادق جامه احرام اوست
مردم باريک بين در وصل هجران مى کشند
مرغ زيرک گر به شاخ گل نشيند دام اوست
ابر سيرابى که بر خارا کند گوهر نثار
وز ندامت تر نگردد، التفات عام اوست
از سر سرگشته گرداب و رقص گردباد
مى توان دانست بر و بحر بى آرام اوست
چون نترسد چشم من صائب ز زهر چشم او؟
شور درياى محيط از تلخى بادام اوست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید