شماره ٢٦٩: سر گران از دل گذشتن، صيد را خواباندن است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
سر گران از دل گذشتن، صيد را خواباندن است
دانه صياد اينجا آستين افشاندن است
نيست ممکن سر برآوردن به سعى از کار عشق
ساحل اين بحر خونين دست بر هم ماندن است
زاهدان خشک را با عشق گشتن همسفر
با سمند برق جولان، اسب چوبين راندن است
گوشه گيرى نقد مى سازد بهشت نسيه را
سر به جيب خود کشيدن، گل به جيب افشاندن است
مى کند اشک ندامت خواب غفلت را علاج
گريه کردن، بر رخ مدهوش آب افشاندن است
غم چه سازد با دل خوش مشرب ديوانگان؟
سنگ بر دريا زدن، بازوى خود رنجاندن است
جز تماشا نيست از گل حاصل مرغ چمن
قسمت اطفال از مصحف ورق گرداندن است
دوربينى مى کند نزديک راه دور را
خودحسابى نامه فرداى خود را خواندن است
از طبيبان بى سبب صائب مشو منت پذير
هست اگر اين درد را درمان، به خود درماندن است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید