شماره ٢١٣: گر نباشد حسن معني، خط زيبا هم خوش است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
گر نباشد حسن معني، خط زيبا هم خوش است
گر زبان گويا نباشد، دست گويا هم خوش است
شمع هم يارى است در هر جا نباشد آفتاب
گر دل روشن نباشد، چشم بينا هم خوش است
طفل طبعان را تماشا عمر ضايع کردن است
چشم عبرت بين اگر باشد، تماشا هم خوش است
در مذاق قدردانان، قهر کم از لطف نيست
گل اگر بر سر نباشد، خار در پا هم خوش ا ست
چند باشى همچو خون مرده در يک جا گره؟
با غزالان چند روزى سير صحرا هم خوش است
نيست دلگيرى ز کوه بيستون فرهاد را
عشق چون مشاطه گردد سنگ خارا هم خوش است
شسته رويان نيز مى شويند گاه از دل غبار
نوخطى هر جا نباشد، روى زيبا هم خوش است
بر تو از بى لنگري، درياى پرشورست خاک
ورنه هر کس دل به دريا کرد، دريا هم خوش است
گر چه دارد نوبهار حسن او جوش دگر
برگريزان دل صد پاره ما هم خوش است
ديده يوسف شناسى نيست در مصر وجود
ورنه با اين تيرگي، زندان دنيا هم خوش است
عقل و هوش و صبر و دين و دل به يک نظاره رفت
عشق چون دلال شد، سوداى يکجا هم خوش است
وصل دايم، مى کند افسرده صائب شوق را
صحبت دريا خوش و دورى ز دريا هم خوش است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید