شماره ٢٠٩: پرده شرم و حيا را باده ناب آتش است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
پرده شرم و حيا را باده ناب آتش است
بر گل کاغذ، هواى عالم آب آتش است
آسمان را عشق آورده است در وجد و سماع
آسياى شعله جواله را آب آتش است
چون سمندر، عاشقان روى آتشناک را
مطرب و ساقى و نقل و باده ناب آتش است
نيست با پهلوى خشک ما ملايم جاى گرم
اين گياه ناتوان را برق سنجاب آتش است
زرپرستان نيستند از ظلمت غفلت ملول
جامه کعبه است دود آن را که محراب آتش است
از هوسناکان برآرد درد و داغ عشق دود
ما سمندر مشربان را بستر خواب آتش است
کار آتش مى کند در سوختن سرماى سخت
کشت ما را سردمهرى هاى احباب آتش است
از خيال يار مى پاشد دل نازک ز هم
چون کتان در پيرهن ما را ز مهتاب آتش است
مى شود جان هاى روشن تيره از تر دامنى
در سيه رو کردن آيينه ها آب آتش است
در دل عاشق تمنا جاى نتواند گرفت
آرزوها چون سپند و جان بى تاب آتش است
ظلمت غفلت هوا گيرد چو دل روشن شود
نور بيدارى براى پرده خواب آتش است
شد ز اشک آتشينم خانه گردون سياه
دود جاى گرد مى خيزد چو سيلاب آتش است
آتشين جان چون سمندر شو که ديوان مرا
سطرها دود دل است و سرخى باب آتش است
بس که صائب شد ز خشکى مستعد سوختن
مغز ما سوداييان را نور مهتاب آتش است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید