شماره ١٤٠: شکر اين آب و علف ضايع کنان يک دم بجاست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
شکر اين آب و علف ضايع کنان يک دم بجاست
شکر ارباب سخن باقى است تا عالم بجاست
مى کند اشک ندامت پاک، دل را از گناه
نيست از دوزخ غمى تا ديده پر نم بجاست
بى کشاکش نيست عيسى گر برآيد بر فلک
چشم سوزن مى پرد تا رشته مريم بجاست
کعبه حاجت روا را چشم زخمى لازم است
گر رگ تلخى بود با چشمه زمزم، بجاست
نيست بر صاحبدلان دستى هواى نفس را
باد در دست سليمان است تا خاتم بجاست
نام فانى را اثر بخشد حيات جاودان
تا نيفتاده است جام از دور، نام جم بجاست
لازم شمع است صائب اشک و آه آتشين
تا اثر از زندگانى هست، درد و غم بجاست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید