شماره ٦٧: دست و پا گم مى کند موج سبک لنگر در آب

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
دست و پا گم مى کند موج سبک لنگر در آب
خويشتن را مى کند گردآورى گوهر در آب
عاشق حيران همان در وصل گرم جستجوست
ماهيان از شوق آب آرند بيرون پر در آب
زنگ کلفت از دل من باده نتوانست برد
کى رود گرد يتيمى از رخ گوهر در آب
از سخنور حرف نتوانند دمسردان کشيد
عطر خود را مى کند گردآورى عنبر در آب
رعشه من بيشتر گرديد از رطل گران
بادبان کشتى من مى شود لنگر در آب
مى توان دل را مصفا کرد با تردامنى
گر کند آيينه را بى زنگ، روشنگر در آب
چون حباب آن کس که ترک سر به آسانى کند
مى کند ادراک هر دم عالم ديگر در آب
عالم بالا شود درماندگان را رهنما
برندارد از کواکب چشم خود رهبر در آب
معنى نازک نمايد جلوه در دلهاى صاف
مى توان ديدن هلال عيد را بهتر در آب
سوز دل را گريه نتواند بر آتش آب زد
اين شرر چون ديده ماهى بود انور در آب
در غريبى مى شود دلهاى سنگين ديده ور
نيست ممکن چشم بينش وا کند گوهر در آب
کامياب از باده نتوان شد به جام تنگ ظرف
مى شود سيراب هر کس مى گذارد سر در آب
ترک جود اضطرارى کن کز اهل جود نيست
گر ز بيم غرق ريزد مال، سوداگر در آب
ديده تر مى برد از روى خوبان فيض بيش
مى کند خورشيد تابان جلوه ديگر در آب
تا نگريد ديده عاشق نمى گيرد قرار
هست ماهى را مهيا بالش و بستر در آب
از گرانسنگى صدف آسوده از طوفان بود
کف ز بى مغزى بود دايم سبک لنگر در آب
يکقلم حل شد مرا هر عقده مشکل که بود
تا ز فيض ساده لوحى ريختم دفتر در آب
مى کند دلهاى روشن را مى احمر سياه
دست مى شويد ز جان، افتاد چون اخگر در آب
گر شود زير و زبر از سيل صائب خانه اش
بى بصيرت همچنان گيرد گل ديگر در آب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید