شماره ٢٢: از خون جگر رنگ پذيرد سخن ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
از خون جگر رنگ پذيرد سخن ما
برگى است خزان ديده سهيل از يمن ما
محتاج به شمع مه و خورشيد نباشد
چون سينه روشن گهران انجمن ما
از صحبت ما فيض توان برد به دامن
زلف شب قدرست دل پرشکن ما
چون ماهى لب بسته سراپاى زبانيم
در ظاهر اگر نيست زبان در دهن ما
بى قيمتى ما ز گران مايگى ماست
کاين چرخ فرومايه ندارد ثمن ما
از گوهر ما گر چه خورد چشم جهان آب
از گرد يتيمى است همان پيرهن ما
از بند لباسيم درين بحر سبکبار
پيراهن ما همچو حباب است تن ما
آن خوش سخنانيم درين بزم که باشد
از بال و پر خويش چو طوطى چمن ما
در زندگى از بس که به تلخى گذرانديم
از زهر فنا تلخ نگردد دهن ما
صائب اگر از موى شکافان جهانى
غافل مشو از خامه نازک سخن ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید