شماره ٢٧٧: دران مقام که عرض جلال معبود است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
دران مقام که عرض جلال معبود است
غبار نيستى ماست آنچه موجود است
جهان بى جهتى قابل تعين نيست
بهر طرف که اشارت کنيم محدود است
مشو محاسب غفلت بعلم يکتائى
احد شمردنت اينجا حساب معدود است
خموش تا نفست ما و من نينگيزد
نهال شعله بهرجاست ريشه اش دود است
زنقد و جنس خودآگه نه ئى درين بازار
اگر بفهم زيان هم رسيده ئى سود است
نياز تا نبرى رمز ناز نشگافى
بهر کجا اثر سجدايست مسجود است
بياض ديده يعقوب نااميدى نيست
در انتظار بهى داغ ما نمکسود است
زسرنوشت مپرسيد منفعل رقميم
جبين خطى که نشان مى دهد نم اندود است
قبول اگرطلبى نيستى گزين (بيدل)
که غير خاک شدن هر چه هست مردود است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید