شماره ١٢٣: باز با طرز تکلف آشنا مى بينمت

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
باز با طرز تکلف آشنا مى بينمت
جام در دست از عرق هاى حيا مى بينمت
سرمه در کار زبان کردى ز مژگان شرم دار
چند روزى شد که من پر بيصدا مى بينمت
اينقدر دام تأمل خاکساريهاى کيست
بيشتر ميل نگه در پيش پا مى بينمت
خون مشتاقان قدح پيماى نوميدى مباد
گردشى در ساغر رنگ حنا مى بينمت
همچو مژگان طور نازت يکقلم برگشته است
بى بلائى نيستى هرچند وا مى بينمت
اشکها را بر سر مژگان چه فرصت چيدن است
يکنفس بنشين دمى ديگر کجا مى بينمت
شمع را بى شعله سامان نظر پيداست چيست
کور مى گردم دمى کز خود جدا مى بينمت
رفته ام از خويش و حسرت ديدبان بيخوديست
هرکجا باشم همان رو بر قفا مى بينمت
(بيدل) اشغال خطا را مايه دانش مگير
صرف لغزش چون قلم سر تا بپا مى بينمت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید