شماره ٥٦: گذشته ام به تنکنظر فى از مقام حباب

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
گذشته ام به تنکنظر فى از مقام حباب
خم محيط تهى کرده ام بجام حباب
جهان بشهرت اقبال پوچ ميبالد
توهم بگنبد گردون رسان پيام حباب
اگر همين نفس است اعتبار مدبقا
رسيده گير بعمر ابد دوام حباب
فغان که يک مژه جمعيتم نشد حاصل
فگند قرعه من آسمان بنام حباب
حيا کنيد ز جولان تردماغى وهم
بدوش چند کشد نعش خود خرام حباب
جهان حادثه ميدان تيغ بازى اوست
کسى ز موج چسان گيرد انتقام حباب
بخويش چشم کشودن وداع فرصت بود
نفس رساند ز هستى بما سلام حباب
درين محيط ز ضبط نفس مشو غافل
هواى خانه مبادا زند ببام حباب
نفس زديم بشهرت عدم برون آمد
دگر چه نقش ترا شد نگين بنام حباب
ققس ترا شى اوهام حيرت است اينجا
شکسته شهپر عنقا نفس بدام حباب
بقاى اوست تلافيگر فناى همه
فتاده است بدوش محيط وام حباب
ز انفعال سرشتند نقش ما (بيدل)
عرق بدوش هوا دارد انتظام حباب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید