شماره ٧٥٥: به دور خط از آن چاه زنخدان بيش مى لرزم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
به دور خط از آن چاه زنخدان بيش مى لرزم
ز آسيب چه خس پوش بر جان بيش مى لرزم
عزيزى خوارى و خوارى عزيزى بار مى آرد
در آغوش پدر از چاه و زندان بيش مى لرزم
ز عريانى خطر افزون بود رنگين لباسى را
من آن شمعم که در فانوس بر جان بيش مى لرزم
به عمر جاودان نتوان مرا ممنون خود کردن
که من بر آبرو از آب حيوان بيش مى لرزم
ازان چون گنج پنهان مى کنم حال خراب خود
که من بر تنگدستيها ز سامان بيش مى لرزم
کمان بال و پر پرواز گردد تير بى پر را
در آغوش وصال از بيم هجران بيش مى لرزم
مرا چون مور مى دانند قانع خلق ازين غافل
که بر هر دانه از ملک سليمان بيش مى لرزم
ز من بلبل کند پهلو تهى صائب نمى داند
که من از باغبان بر اين گلستان بيش مى لرزم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید