شماره ٦٣٠: ساده لوحان غافلند از الفت بيجاى هم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
ساده لوحان غافلند از الفت بيجاى هم
مى نهند از دوستى زنجيرها بر پاى هم
صاف اگر باشد هواى بى غبار دوستى
حال دل را مى توان دريافت از سيماى هم
روزيش چون شير آماده است در مهد زمين
هرکه چون طفلان گذارد دست بر بالاى هم
داغ آن دريانوردانم که چون زنجير موج
وقت شورش برنمى دارند سر از پاى هم
در نظرها چون سفال و سنگ گرديدند خوار
سخت رويان از شکست قيمت کالاى هم
گرچه در پهلوى هم چون سبحه صد دانه اند
صد بيابان در ميان دارند از دلهاى هم
از نمک تجديد زخم کهنه هم مى کنند
اين نفاق آلودگان گردند اگر جوياى هم
مايه افسوس را از جهل افزون مى کنند
ساده لوحانى که مى دزدند از دنياى هم
صائب از تن پروران يارى طمع کردن خطاست
اهل دل را نيست چون در عهد ما پرواى هم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید