شماره ٥٨٨: خط نمى سازد طراوت زان سمن رخسار کم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
خط نمى سازد طراوت زان سمن رخسار کم
آبروى گل نمى گردد ز قرب خارکم
شمع را از پرده شب گشت رعنايى فزون
نخوت جانان نشد از خط عنبربارکم
منقطع گرديد آب خوشدلى از جويبار
هرکجا ديوانه شد در کوچه و بازار کم
عالم روشن به چشم من سياه از توبه شد
ظلمت دل مى شود هرچند ز استغنارکم
از علايق بيشتر کلفت گرانباران کشند
زحمت خارست بر پاى سبکرفتار کم
ظلمت است از زندگانى قسمت پاى چراغ
زير پاى خويش بيند دولت بيدار کم
مى شود از تنگدستى نفس کجرو مستقيم
در ره باريک گردد پيچ وتاب مارکم
نيست از زخم زبان روشن ضميران را گريز
خار و خس کم گردد از دامان دريابارکم
ظاهر آرايى است کز تعمير باطن غافل است
رتبه گفتار هرکس باشد از کردارکم
از صلاح ظاهرى بسيار کس گمره شدند
نيست در قطع ره دين سبحه از زنار کم
سايه دست نوازش بر سر آزادگان
درگرانى نيست از شمشير لنگردارکم
حسن او در روزگار خط به حال خويش ماند
از خزان برگى نشد صائب ازين گلزار کم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید