شماره ٣٧٢: از پس صد پرده مى تابد فروغ را ز عشق

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
از پس صد پرده مى تابد فروغ را ز عشق
سرمه نتواند گرفتن راه برآواز عشق
سد اسکندر که چون آيينه ناخن گير نيست
سينه کبک است پيش چنگل شهباز عشق
کوچه باغ زلف سازد کوچه زنجير را
هرکه را دربار باشد نافه غماز عشق
مى شود ناساز هر ناخن زدن طنبور عقل
تانواى صور از قانون نيفتد ساز عشق
من کيم تا درنبرد عشق پا محکم کنم ؟
کوه لرزد برکمر از بيم دست انداز عشق
طوق بر گردن گذارد آهوان قدس را
دست چون بيرون کند زلف کمند انداز عشق
خرمن اميد نه گردون شود پامال برق
چون فشاند آستين بى نيازى ناز عشق
از کسادى مى زند يوسف ترازو برزمين
هرکجا دکان گشايد دلبر طنازعشق
دوستان يک جهت از قرب و بعدآسوده اند
مى رسد، درهر کجا باشد، به دل آواز عشق
سينه اى کز تيرگى همچشم داغ لاله بود
آب گرداندبه چشم داغ، از پرواز عشق
فکر صائب گر چه نازک بود ازروز ازل
رنگ ديگر برگرفت از پرتو اعجاز عشق



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید