شماره ٢٨٣: آن کس که نشان داد برون از دو جهانش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
آن کس که نشان داد برون از دو جهانش
سرگشته تر از تير هوايى است نشانش
مادر چه شماريم، که سر پنجه خورشيد
در خون شفق مى تپد از شوق عنانش
چشم دو جهان واله آن قامت رعناست
خوش حلقه ربايى است قد همچو سنانش
از چين جبينش دل عشاق دو نيم است
کار دم شمشير کند پشت کمانش
سر تا قدمش کنج لب و گوشه چشم است
رحم است به چشمى که نگردد نگرانش
پيداست که با روى لطيفش چه نمايد
ماهى که به انگشت توان داد نشانش
باريک شو اى دل که بسى موى شکافان
کردند به زنار غلط موى ميانش
بيم است که برخاک چکد لعل لب او
چون قطره خون از سر شمشير زبانش
گفتم شود از خواب کم آن تيزى مژگان
غافل که شود خواب گران سنگ فسانش
در پيش اگر ز لعل لبش شمع نمى داشت
مى کرد نفس گم، ره باريک دهانش
ترکى که به شمشير گرفته است زمن دل
پيچيده تر از موى ميان است زبانش
سر رشته تمکين رود از قبضه يوسف
چون ديده قحطى زدگان برسر خوانش
صائب جگر خضر و مسيحاست ازو خون
شوخى که منم داخل خونابه کشانش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید