شماره ٢٣٤: با صبح روگشاده تر ازآفتاب باش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
با صبح روگشاده تر ازآفتاب باش
ازهر که دم شمرده زند در حساب باش
خواهى درست ازآب برآيد سبوى تو
خاموش چون پياله به بزم شراب باش
خونهاى گرم زود به هم جوش مى زنند
چون بر خورى به سوخته جانان کباب باش
هر ماه نو که گوشه ابرو کند بلند
از غيب اشاره اى است که پا دررکاب باش
چون در سر تو ديده عبرت پذير نيست
در عين نوبهار چو نرگس به خواب باش
هرچند آب خضر رود در رکاب تو
در چشم خلق تشنه جگر چون سراب باش
يکرنگ مى شوند به هم زود ميکشان
با هر که خون خويش خورد هم شراب باش
گر هست قابليت ذاتى ترا چو لعل
اميدوار تربيت آفتاب باش
از پيچ و تاب رشته به وصل گهر رسيد
در عين بحر، موجه پرپيچ و تاب باش
از خانه شکسته بلا مى کند حذر
در رهگذار سيل حوادث خراب باش
گر هست در دماغ ترا باد نخوتى
آماده شکستن خود چون حباب باش
هرگاه سايه تونهد رو به کوتهى
آماده زوال خود اى آفتاب باش
پروانه کامياب شد از روى گرم شمع
چون يار بى حجاب شود بى حجاب باش
فردى که باطل است ندارد شکستنى
صائب شکسته چون ورق انتخاب باش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید