شماره ٢٢٠: چراغ عشق نمى گردد از لحد خاموش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
چراغ عشق نمى گردد از لحد خاموش
کى آتش جگر سنگ مى شود خاموش؟
ز پند ناصح بى مغز ،عشق آسوده است
که بحر را نکند پرده ز بد خاموش
چو شمع کشته نلرزد به زندگانى خويش
زبان هر که شد از حرف نيک و بد خاموش
به گفتگوى تنک مايگان مبر غيرت
که زود مى شود اين سيل بى مدد خاموش
ز رهگذار نفس تيره مى شود دلها
ز هيچ آينه خجلت نمى کشد خاموش
شکايت تو ز افلاک از درشتى توست
که خاک نرم بوددرته لگد خاموش
ز قحط شير مروت سپهر خشک مزاج
مرا به جنبش گهواره مى کند خاموش
چنان که طفل به تدريج مى شود گويا
زبان عقل به تدريج مى شود خاموش
اگر نسيم دم عيسوى شود صائب
چو غنچه تن به شکفتن نمى دهد خاموش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید