شماره ٦٦: درگلستان بلبل و در انجمن پروانه باش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
درگلستان بلبل و در انجمن پروانه باش
هرکجا دام تماشايى که بينى دانه باش
کفر و دين را پرده دار جلوه معشوق دان
گاه دربيت الحرام و گاه دربتخانه باش
نور حسن لاابالى تا کجا سر برزند
بلبل هر بوستان و جغد هر ويرانه باش
جلوه مردان راه از خويش بيرون رفتن است
جوهر مردى نداري، چون زنان در خانه باش
دامن هرگل مگير و گرد هر شمعى مگرد
طالب حسن غريب و معنى بيگانه باش
خضر راه رستگارى دل به دست آوردن است
در مذاق کودکان شيرينى افسانه باش
دست تا از توست، دست از دامن ريزش مدار
تا نمى در شيشه دارى تشنه پيمانه باش
تا شوى چشم و چراغ اين جهان چون آفتاب
پوشش هر تنگدست و فرش هر ويرانه باش
بى محبت مگذران عمر عزيز خويش را
در بهاران عندليب و در خزان پروانه باش
سنگ طفلان مى دهد کيفيت رطل گران
نشأه سرشار مى خواهى برو ديوانه باش
صحبت شبهاى ميخواران ندارد بازگو
چون ز مجلس مى روى بيرون لب پيمانه باش
ما زبان شکوه را در سرمه خوابانيده ايم
اى سپهر بى مروت، درجفا مردانه باش
تا مگر صائب چراغ کشته ات روشن شود
هر دل گرمى که يابى گرد او پروانه باش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید