نقشش نه خيالى است که در خواب توان ديد
يا ماه هلالى است که در آب توان ديد
هر ديده که او مست شد از جام الهى
در شيخ عيان بيند و در شاب توان يد
خورشيد جمالش به تو گر روى نمايد
آن نور در آئينه مهتاب توان ديد
گر بر تو در گنج خزائن بگشايند
آن گنج نهان گشته ز هر باب توان ديد
اعيان همه آئينه اسماى الهيست
مربوب توان ديدن و ارباب توان بود
محبوب و محبند همه عالم و آدم
او را به يقين با همه احباب توان ديد
گر سيد و بنده به هم اى دوست ببينى
نورند که در ديده اصحاب توان ديد