شماره ٧١٥: هر که رخسار تو بيند به گلستان نرود

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هر که رخسار تو بيند به گلستان نرود
هر که درد تو کشد از پى درمان نرود
آنکه در خانه دمى با تو به خلوت بنشست
به تماشاى گل و لاله و ريحان نرود
خضر اگر لعل روان بخش ترا دريابد
بار ديگر به لب چشمه حيوان نرود
گرنه اميد لقاى تو بود در جنت
هيچ عاشق بسوى روضه رضوان نرود
مرد بايد که ز شمشير نگرداند روى
گرنه از خانه همان به که به ميدان نرود
هوسم بود که در کيش غمت کشته شوم
ليکن اين لاشه ضعيف است و به قربان نرود
در ازل بر دل ما عشق تو داغى بنهاد
که غمش تا به ابد از دل بريان نرود
چند گفتى به هوس از پى دل چند روى
عاشق دلشده چون از پى جانان نرود
نعمت الله ز الطاف تو گويد سخنى
عاشق آن است که جز در پى جانان نرود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید