عقل دورانديش هر دم جاى ديگر مى رود
ديگ سودايش هميشه نيک بر سر مى رود
چون به بزم ما درآيد نيک حيران مى شود
زود بگريزد رود بيرون و ابتر مى رود
عشق سرمست است و با رندان حريفى مى کند
مى رود در برخوش و در بحر خوشتر مى رود
آفتاب حسن او مه را نوازش کرده است
با دل روشن بهر جا خوب و درخور مى رود
هر که در راه خدا ره مى رود همراه ماست
لاجرم همراه ما راه پيمبر مى رود
در چنان بحر محيطى زورقى افکنده ايم
بادبان افراشته کشتى به لنگر مى رود
نعمت الله رهبر و شيرازيان همراه او
عاشقانه بر سر الله اکبر مى رود