شماره ٧٠٤: هستى ما همه بود به وجود

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هستى ما همه بود به وجود
نفسى بى وجود نتوان بود
بنمايد يکى به نقش خيال
در دو آئينه آن يکى دو نمود
جسم و جان جام و مى دل و دلدار
هر چه دارد همه به ما بنمود
همچو پرگار بود دل پر کار
نقطه نقطه محيط را پيمود
اول و آخرش به هم پيوست
ظاهر و باطنش ز هم آسود
ليس فى الدار غيره ديار
هر موحد که بود اين فرمود
نعمت الله که مير مستان است
در ميخانه بر جهان بگشود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید