خوش بود دردى که درمان او بود
خرم آن جانى که جانان او بود
کفر زلفش رونق ايمان ماست
کفر کى باشد چو ايمان او بود
گرد عالم روز و شب گرديده ام
ديده ام پيدا و پنهان او بود
بى نشانى آيتى در شأن اوست
شأن او نام و نشان او بود
موج دريائيم و دريا عين ماست
هر چه ما داريم آن او بود
عين او در عين ما چون شد عيان
در همه عالم عيان او بود
عارفانه گفته سيد بخوان
کاين معانى از بيان او بود