هر که را ذوقش به سوى ما بود
همچو ما غرقه درين دريا بود
موج دريائيم و دريا عين ما
عين ما بر ما حجاب ما بود
چشم عالم روشن است از نور او
ديده اى بيند که او بينا بود
کنت کنزا گنج اسماى وى است
مخزن آن جمله اشيا بود
هر چه بينى مظهر اسماى اوست
کون جامع جامع اسما بود
جام و مى با همدگر باشد مدام
اين چنين بوده است و باشد تا بود
نعمت الله در همه عالم يکى است
سيدم يکتاى بى همتا بود