آينه چندانکه روشنتر بود
روى خود ديدن در آن خوشتر بود
دل بود آئينه گيتى نما
در نظر صاحبدلى را گر بود
خوش سردارى و ما سردار آن
بر سردار اين چنين سرور بود
گفته مستانه ما ديگر است
شعر ياران ديگر آن ديگر بود
مه شود روشن به نور آفتاب
نور ما از اين و آن انور بود
سر به پاى خم مى بنهاده ايم
تاج شاهى لايق اين سر بود
نعمت الله جو که همراهى خوش است
تا ترا در عاشقى رهبر بود