شماره ٦٥٣: چه خوش چشمى که روى او به نور روى او بيند

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چه خوش چشمى که روى او به نور روى او بيند
چو نور ديده او باشد همه چيزى نکو بيند
کسى کو را به خود بيند کجا من عارفش خوانم
من آنکس عارفش دانم که روى او به او بيند
بود اين رشته اى يکتو ولى احول دو تو يابد
چو گم کرده است سر رشته از آن يکتو دو تو بيند
کسى کو مست شد از مى چه داند جام و پيمانه
مگر رندى بود سرخوش که مى نوشد سبو بيند
اگر آئينه اى روشن محبى در نظر آرد
خود و محبوب در يکجا نشسته روبرو بيند
نبيند چشم دريا بين به غير از عين ما ديگر
اگر سرچشمه اى يابد وگر در آب جو بيند
خيالى گر پزد شخصى که سيد غير او ديده
بگو چون نيست غير او نگوئى غير چو بيند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید