بيا اى يار و بر اغيار مى خند
بنوش اين جام و با خمار مى خند
يکى ايمان گزيد و ديگرى کفر
تو مؤمن باش و با کفار مى خند
يکى با تو نعم گويد يکى لا
تو با اقرار و با انکار مى خند
چو دنيا نيست مأواى حکومت
دلا بر ريش دنيا دار مى خند
زبان بر بند و خامش باش در عشق
مشو بى زار و بر آزار مى خند
بيا چون نعمت الله ناظر حق
به بين ديدار و بر ديدار مى خند