شماره ٤٧٢: ترک سرمستم دگر باره کلاهى کج نهاد

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ترک سرمستم دگر باره کلاهى کج نهاد
ملک دل بگرفت و خان و مان ما بر باد داد
پيش سلطان داد بتوان خواستن از ديگران
چونکه او بيداد باشد از که خواهم خواست داد
عقل سرگردان ز پا افتاد و عشقش در ربود
همچو مخمورى به دست ترک سرمستى فتاد
در چمن سرو سهى چون ديد آن بالاى او
سر به پاى او فکند و پيش او برپا ستاد
خوش در ميخانه اى بر روى ما بگشوده اند
بس گشايش ها که ما را رو نموده زاين گشاد
در خرابات مغان رندى که نام ما شنيد
سرخوشانه پاى کوبان رو به سوى ما نهاد
گر کسى گويد که سيد توبه کرد از عاشقى
حاش لله اين نخواهم کرد و اين هرگز مباد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید