شماره ٣٣١: روح ها در روح اعظم فانى است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
روح ها در روح اعظم فانى است
درحقيقت خدمتش هم فانى است
گرچه آدم باقيست از وجه حق
هم به وجهى نيز آدم فانى است
جام جم فانيست نبود اين عجب
اين عجب بنگر که هم جم فانى است
اى که گوئى فوت شد شادى ما
غم مخور زيرا که هم غم فانى است
گر دمى با جام مى همدم شوى
دمبدم در غير اين دم فانى است
قطره و موج و حباب وجام ومى
نزد ما اين جمله دريم فانى است
شبنمى بوديم ما چون آفتاب
خوش طلوعى کرد شبنم فانى است
هرچه باشد غير او فانى بود
اوست باقى سور و ماتم فانى است
گر به وجهى اسم اعظم اسم اوست
درمسما اسم اعظم فانى است
ديگرى را کى بود خود دارو گير
اندر آن ميدانى که رستم فانى است
ما همه فانى و او باقى به خود
بشنو از سيد که عالم فانى است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید