شماره ٣٢٢: ديده تا نور جمالش ديده است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ديده تا نور جمالش ديده است
درنظر ما را چو نور ديده است
چشم مردم روشن است از نور او
خوش بود چشمى که او را ديده است
ساقى ما مست وجام مى به دست
گرد رندان يک بيک گرديده است
بلبل سرمست مى نالد به ذوق
تا گلى از گلستانش چيده است
عاشق و معشوق عشق است اى عزيز
هرکه سراز غير او پيچيده است
درنظر مائيم بحر بيکران
ما به ما اين ديده ما ديده است
گفته مستانه سيد شنو
اين چنين قولى کسى نشنيده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید