شماره ٢٨٨: چشم ما از نور رويش روشن است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چشم ما از نور رويش روشن است
مهر و مه چون يوسف وپيراهن است
نور اول روح اعظم خوانمش
بلکه او جان است وعالم چون تن است
مجلس او بزم سرمستان بود
جرعه اى ازجام او شيرافکن است
عشق مى گويد سخن ها ورنه عقل
ازبيان اين معانى الکن است
کى گريزد عاشق از خار جفا
کوچو بلبل درهواى گلشن است
خود کجا آيد به چشم ما بهشت
بر در ميخانه ما را مسکن است
نعمت الله را بسى جستم به جان
چون بديدم نعمت الله با من است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید