شماره ٢٧٦: کشته حضرت او زنده جاويدان است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
کشته حضرت او زنده جاويدان است
ايمن از مرگ بود زنده جاويد آن است
نقد گنجينه که شاهان جهان مى جويند
گنج عشق است که در کنج دل ويران است
دل ندارد بجز از خدمت دلدار مراد
کار جان در دوجهان بندگى جانان است
يک زمان صحبت ساقى به دوصد جان ارزد
گر فروشند بخر زود که بس ارزان است
صورت نقش خيالى که نگاريم به چشم
نيک مى بين توکه مقصود از اين نقش آن است
بى سروپاى در اين راه بيابان مى رو
منزلى را مطلب کان ره بى پايان است
نعمت الله اگرش مست بيابى درياب
دست اوگير که سرحلقه سرمستان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید