قابل روح الهى جان ماست
اين چنين جان خوشى جانان ماست
جام آبى از حيات ما بنوش
زانکه از سرچشمه حيوان ماست
قرص ماه و کاسه زرين مهر
روز و شب آرايشى بر خوان ماست
عقل مخمور است و ما مست وخراب
عشقبازى آيتى در شأن ماست
ما به او و او به ما پيدا شده
جمله عالم آن او ، او آن ماست
هفت دريا را چو موجى ديده ايم
غرقه در درياى بى پايان ماست
خوش خراباتى و بزمى چون بهشت
سيد ما ساقى رندان ماست